دارم از استرس می میرم!!!!

تا دوشنبه جواب المپیاد ها می یاد !!!!!

خیلی نگرانم...... انگار این قلبم عین توپ تو سینم بالا و پایین می پره......

اما امیدوارم......به خدا ایمان دارم و میدونم که بهترین چیزها رو تو زندگی برام رقم می زنه.....

راستی یه آهنگ خیلی قشنگ از مرتضی پاشایی شنیدم ....

اینم برای دانلود:

        نفس

پایان سال دوم

امروز آخرین امتحان سال دوم هم دادم و سال دوم دبیرستانم هم با همه خوبی و بیی هاش تموم شد.....

خیلی سال پرکار و البته پر از تجربه های به یاد ماندنی بود......به خصوص که یه سری آدم ها اومدم تو زندگیم که زندگیم رو شخم زدند و دنیام رو زیر و رو کردند......من امسال خیلی عوض شدم......

ترسو بودم ، شجاع شدم....

تنبل بودم ، پرکار شدم (البته نسبت به سال پیشم)......

و خیلی چیزهای دیگه که باید برای همیشه تو قلبم دفنشون کنم...... و البته هر روز در خودم مرورشون کنم.....

به قول بابام :

      همشه تو زندگیت سنگ هایی را به عنوان نشونه علامت بذار که هر وقت برمی گردی و بهشون نگاه می کنی از زندگیت درس بگیری و ببینی که زندگیت بیهوده نبوده.......

راستی الان تقریبا 6 ماهه که ندیدمش.....دلم یه ذره شده برای دیدنش......

      خدایا کمکم کن که دوباره ، حتی اگه برای یه دفعه هم که شده ببینمش....

بی حوصله

نمی دونم چرا این قدر تازگی ها بی حوصله شدم....

اصلا حال و حوصله درس خوندن رو ندارم...... دلم می خواد بشینم گریه کنم........

فصل امتحاناتو این همه درس نخوده.........

دیگه حتی نمی تونم بشینم باسه این چیزا گریه کنم .....آخه این داداش بی شعورم به جای این که منو دل داری بده بگه خواهر گلم عیب نداره ، ناراحت نباش ، میشینه میگه" ایییییییییی مامان می بینی این دخترا چقدر لوسن همش گریه می کنند ، ولی ما پسرا چی ، همه مشکلاتمون رو خودمون حل می کنیم"

بعضی اوقات واقعا دلم می خواد خفش کنم